خلاصه این خبر را در چی تو وب میخوانید . یکی از همسایههای ساکنان ساختمان زاگرس گفت: « ما آن شب برای اینکه بچهها را هم آرام کنیم منو را جلوی آنها گذاشتیم و گفتیم هر چه دوست دارید، سفارش دهید. یک دفعه چند آقا با یقههای بسته آمدند و از احوالمان پرسیدند. 20 غذا آورده بودند.. دیدیم میخواهند از ما عکس بگیرند. گفتیم؛ اگر قرار است مثل جنگزدهها از ما عکس بگیرید نمیخواهیم، ما غذایمان را خوردیم این هم فاکتورهایش.» | یکی از همسایههای ساکنان ساختمان زاگرس گفت: « ما آن شب برای اینکه بچهها را هم آرام کنیم منو را جلوی آنها گذاشتیم و گفتیم هر چه دوست دارید، سفارش دهید. یک دفعه چند آقا با یقههای بسته آمدند و از احوالمان پرسیدند. 20 غذا آورده بودند.. دیدیم میخواهند از ما عکس بگیرند. گفتیم؛ اگر قرار است مثل جنگزدهها از ما عکس بگیرید نمیخواهیم، ما غذایمان را خوردیم این هم فاکتورهایش.»